سیسمونی قسمت دوم
هر چند که چیزی تا پایان شش ماهگی دخترم نمونده ولی دلم میخواد تمام اتفاقاتی رو که تو این مدت افتاده رو بنویسم.تو پست قبلی فقط لباسایی رو که واسه سیسمونیش خریده بودمو گذاشتم الان میخوام یه چندتا عکس کلی از سیسمونیش بزارم تا به یادگار واسه دخترکم بمونه. هلیا جون دخترم سالها بود واسه اومدنت لحظه شماری میکردم خیلی حرفها و زخم زبونها از اطرافیانم حتی از کسانی که اصلا انتظارشو نداشتم شنیدم و خدا درست تو زما...
نویسنده :
سحر
12:45